درمان اختلال دوقطبي در کودک و نوجوان
بعد از تشخيص اختلال دوقطبي، درمان دارويي براي کنترل علايم شروع مي شود. دارو جزء ضروري درمان است و مصرف منظم آن طبق تجويز پزشک بايد جدي گرفته شود. اختلال دوقطبي يک اختلال مزمن طبي است و مانند بسياري از بيماري هاي مزمن پزشکي به درمان طولاني مدت نياز دارد. بعد از اين که علايم اختلال فروکش کرد، درمان دارويي هم چنان ادامه مي يابد تا از عود اختلال پيش گيري شود. در اولين بروز بيماري بعد از فروکش کردن علايم و طي شدن دوره ي حاد بيماري، دارو حداقل 18 ماه (يا بيش تر به تشخيص پزشک) ادامه مي يابد. هرگاه که برگشت بيماري اتفاق بيفتد، درمان دارويي طولاني تر لازم است.
در صورتي که دارو به صورت نامرتب مصرف شود يا زودتر از زمان لازم قطع شود، منجر به برگشت زودتر بيماري و احتمال عدم پاسخ مناسب بعدي به درمان خواهد شد.
بعد از فروکش کردن علايم حاد اختلال، روان درماني مي تواند در کنار دارو به طولاني کردن فواصل بازگشت بيماري کمک کند. روان پزشک موظف است درباره ي اختلال، علايم اوليه ي بازگشت آن، عوامل مؤثر در عود و چگونگي کنترل اين عوامل آموزش کافي را به بيمار و خانواده ي او ارائه دهد. اين اختلال مزمن، مشابه با ساير اختلالات مزمن پزشکي از جمله آسم، فشار خون يا ديابت با مصرف دارو ريشه کن نمي شود. بلکه علايم آن کنترل مي شود. بنابراين لازم است بعد از کنترل علايم، فرد و خانواده بکوشند که از بازگشت نشانه ها جلوگيري کنند. اقدامات درماني که در کنار دارو در رسيدن به اين هدف کمک مي کند عبارت است از: آموزش کافي درباره ي بيماري، مشاوره يا روان درماني براي فرد و خانواده، آموزش و اجراي روش هاي کاهش استرس، تغذيه ي مناسب، خواب منظم، ورزش و شرکت در گروه هاي حمايتي مربوط به اين اختلال.
در علم پزشکي، بيماري هاي مزمن بسياري وجود دارد که قابل درمان است و با مصرف دارو علايم آن ها کنترل مي شود و بيمار مي تواند به زندگي معمولي خود بازگردد، در حالي که بيماري کاملاً از بين نرفته است بلکه با کمک دارو تحت کنترل درآمده است. يکي از اين اختلالات، اختلال دوقطبي است.
پس از رفع اولين حمله اختلال در کودک و نوجوان، مصرف دارو تا مدتي ادامه مي يابد و سپس در صورت وجود موقعيت قطع دارو، با تشخيص و نظارت روان پزشک به آهستگي دارو قطع مي شود؛ اما اين اختلال سرشتي هم چنان وجود دارد و ممکن است مدتي بعد بازگشت کند. به همين دليل کودک يا نوجوان و خانواده حتي در دوره ي سلامت نبايد ارتباط خود را با پزشک کاملاً قطع کنند.
در صورتي که اختلال بازگشت کند، دارو به مدت طولاني تر تجويز مي شود و در مواردي که بيماري چندين بار بازگشت کرده است ممکن است تجويز دارو تا آخر عمر لازم باشد.
مصرف دارو در طولاني مدت و کنترل عوامل مؤثر بر بازگشت بيماري، ضامن سلامتي و زندگي طبيعي فرد است و همان طور که کودک يا نوجوان مبتلا به ديابت، آسم يا فشارخون با مصرف منظم دارو و رژيم غذايي مانند ساير کودکان و نوجوانان زندگي مي کند، کودکان مبتلا به اختلال دوقطبي نيز با مصرف منظم دارو به زندگي معمولي خود مي پردازند و اگر چه اين اختلال با دارو به طور کامل ريشه کن نمي شود اما علايم و اثرات منفي آن بر زندگي فرد ناپديد و کنترل مي شود.
کدام داروها در درمان اختلال دوقطبي به کار مي رود؟
شايع ترين داروهايي که در اختلال دوقطبي استفاده مي شوند، به نام تثبيت کننده هاي خلق معروف هستند. تعيين داروهاي مورد نياز در هر فرد نسبت به ديگري متفاوت است و در ابتدا بنا بر تشخيص روان پزشک يکي از انواع داروها تجويز مي شود؛ اما در اغلب موارد اختلال در کودکان و نوجوانان با تجويز يک دارو بهبود نمي يابد و مصرف دو يا چند دارو به طور هم زمان لازم مي شود.داروهاي اصلي تثبيت کننده ي خلق عبارتند از:
- ليتيوم.
- گروهي از داروهاي ضد تشنج (از جمله والپروات سديم، کاربامازپين، لاموترژين، توپيرامات، گابانتين و... ).
- گروهي از داروهاي ضد روان پريشي (از جمله ريسپريدون، الانزاپين، کوئتياپين و... ).
آيا داروهاي کنترل کننده ي اختلال خلقي داراي عوارض هستند؟
همه ي داروها – حتي داروهايي که براي کنترل تب و سرماخوردگي استفاده مي شوند – ممکن است با عوارضي همراه باشند، اما ايجاد عارضه به معناي آن نيست که نبايد دارو را مصرف کرد. خطرات عدم درمان دارويي يک بيماري بيش تر از خطرات عوارض داروهاست، در ضمن اکثر عوارض موقتي است و با تنظيم مقدار دارو يا حتي ادامه ي مصرف آن عوارض موقتي است و با تنظيم مقدار دارو يا حتي ادامه ي مصرف آن از بين مي رود. گاه براي مشاهده ي آثار مفيد يک دارو گذشت چند هفته زمان لازم است، در حالي که معمولاً عوارض دارويي در ابتداي مصرف ايجاد مي شود. ديده شده است که بسياري از خانواده ها با بروز اين عوارض مصرف دارو را قطع مي کنند، در حالي که لازم است مصرف آن ادامه يابد تا با گذشت زمان هم عوارض کاهش يابد و هم اثر درماني دارو ظاهر شود. در صورتي که عارضه اي آزاردهنده باشد لازم است با پزشک تماس گرفته شود تا نحوه ي کاهش آن عارضه توسط پزشک تعيين شود. قطع خودسرانه ي دارو به دليل عوارض، بيمار را از منافع درماني آن و بهبود بيماريش محروم خواهد کرد.در اين قسمت به شايع ترين عوارض برخي از داروهاي پرمصرف در درمان اختلال دوقطبي اشاره مي کنيم:
ليتيوم مي تواند باعث افزايش اشتها، پرنوشي، پرادراري و لرزش خفيف دست ها شود. لازم است بيمار به طور مرتب ورزش کند و از خوردن مواد افزاينده ي وزن پرهيز کند؛ در فصول گرم به ميزان کافي مايعات و نمک مصرف کند، اما از خوردن بيش از حد غذاهاي شور مانند چيپس و پفک جلوگيري شود. اگر لرزش دست آزاردهنده باشد ممکن است توسط پزشک داروي کاهنده ي لرزش مانند پروپرانولول تجويز شود. گاه عرضه ي تهوع و دل درد خفيف به دنبال مصرف ليتيوم ايجاد مي شود، در صورتي که اين عوارض پايدار باشد، يا با اسهال توأم شود لازم است با پزشک تماس گرفته و سطح خوني ليتيوم کنترل شود. والپروات سديم ممکن است باعث لرزش خفيف دست ها و نشانه هاي گوارشي از جمله تهوع و افزايش اشتها شود که اين نشانه با ادامه ي درمان از بين مي رود. در صورت شديد بودن آن ها يا همراهي با دردهاي شکمي و کم اشتهايي لازم است پزشک را در جريان بگذاريد. افزايش اشتها به دنبال استفاده از والپروات سديم با ورزش و کاهش مصرف مواد قندي و چربي کنترل مي شود. ممکن است خواب آلودگي خفيف نيز با مصرف اين دارو ايجاد شود.
کاربامازپين ممکن است در ابتداي درمان باعث سرگيجه ي خفيف شود. در صورت شديد بودن اين عارضه يا همراهي با بي تعادلي و تاري ديد با پزشک مشورت کنيد. هرگاه در مدت مصرف اين دارو با علايمي شبيه آنفلوآنزا و گلودرد مواجه شديد با پزشک خود مشورت کنيد؛ در اين صورت براي فرزندتان آزمايش هاي خوني درخواست مي شود. کاربامازپين سبب افزايش اشتها نمي شود.
داروهاي ضدروان پريشي جديد از جمله ريسپريدون يا اُلانزاپين ممکن است باعث افزايش وزن، خواب آلودگي يا کندي حرکتي شود که اين عوارض با گذشت زمان کاهش مي يابد. در صورت شديد بودن عوارض لازم است با پزشک مشورت شود. براي جلوگيري از افزايش وزن از ورزش و کاهش مصرف مواد چاق کننده استفاده شود.
داروهاي ضدروان پريشي معمول از جمله هالوپريدول، تري فلئوپرازين يا پرفنازين ممکن است باعث گرفتگي عضلات شود که گاه براي پيشگيري از چنين عوارضي قرص بي پريدين يا تري هگزي فنيديل براي مدتي کوتاه مصرف مي شود. از عارضه ي خواب آوري برخي از داروها از جمله کلروپرومازين در بيماراني که دچار کاهش خواب شده اند استفاده مي شود. در صورتي که دارويي اثر خواب آلودگي زيادي داشته باشد در وعده هاي شبانه مصرف مي شود.
نبايد فراموش کرد که دارو هنگامي تجويز مي شود که منافع آن بيش از عوارض آن باشد. در صورت ايجاد هر عارضه اي بايد با پزشک مشورت کرد. راه هاي مختلفي براي کاهش عوارض داروها وجود دارد؛ در صورتي که عارضه اي با استفاده از اين روش ها يا با ادامه ي مصرف دارو زير نظر پزشک کاهش نيابد ممکن است پزشک تصميم به تعويض دارو بگيرد.
براي سنجش ميزان دارو در خون و اثرگذاري آن بر برخي اندام هاي بدن انجام آزمايشات خوني با دستور پزشک لازم است.
دوره مصرف دارو
به خاطر داشته باشيم که اختلال دوقطبي، يک اختلال پزشکي مزمن و عودکننده است. پس يک بار ظهور آن در يک فرد برابر با وجود پتانسيل تکرار اين اختلال است. آن چه مهم است اين است که عواملي را که در عدم کنترل و عود اين اختلال مؤثر است بشناسيم و کنترل کنيم تا از بازگشت اختلال پيش گيري کنيم. در اولين بروز بيماري دوره ي مصرف دارو پس از کنترل علايم حداقل هجده ماه در نظر گرفته مي شود. در صورتي که بيماري بازگردد، مدت زمان مصرف دارو طولاني خواهد شد و گاه به تشخيص پزشک مصرف دارو براي تمام عمر لازم مي شود.براي درمان افسردگي کودک و نوجوان مبتلا به اختلال دوقطبي چه بايد کرد؟
در صورت بروز افسردگي، تشخيص اختلال دوقطبي تغيير نمي کند و افسردگي در فردي که مبتلا به اختلال دوقطبي است، جزئي از اين اختلال محسوب مي شود. در چنين بيماري ابتدا عوامل مستعدکننده ي افسردگي از جمله مشکلات غده تيروئيد و ساير اختلالات طبي، مصرف مواد و عوارض داروها بررسي و درمان مي شود. در صورت عدم وجود چنين عواملي مقدار داروي تثبيت کننده ي خلق بيمار به حداکثر رسانده مي شود يا از داروهاي تثبيت کننده ي خلقي که اثرات ضد افسردگي بيش تري دارد مثل لاموترژين کمک گرفته مي شود. درصورتي که افسردگي خفيف باشد با روش هاي غير دارويي از جمله انواع روان درماني به بيمار ياري رسانده مي شود؛ اما در مواردي لازم مي شود که داروهاي ضد افسردگي به ساير داروهاي بيمار اضافه شود. اين کار با احتياط و تنها با تشخيص و تحت نظر روان پزشک انجام مي شود، زيرا داروهاي ضد افسردگي خطر تبديل اختلال از دوره ي افسردگي به دوره ي شيدايي را تشديد مي کنند. در صورت نياز به استفاده از اين داروها، بيمار حتماً بايد تحت درمان با ميزان کافي از داروي تثبيت کننده ي خُلق باشد و از داروهايي استفاده شود که خطر تشديد دوره ي شيدايي در آن ها کم تر است، از جمله بوپروپيون و يا داروهاي مهارکننده ي باز جذب سروتونين مانند فلوکستين يا فلووکسامين.والدين بايد به خاطر داشته باشند که:
- دارو، درمان اوليه و اصلي در اختلال است و تا مدت زماني که پزشک تعيين مي کند بايد به طور مرتب استفاده شود.
- در اغلب موارد، چند هفته طول مي کشد تا اثر دارو ظاهر شود.
- از ابتدا مشخص نيست که کدام بيمار به کدام دارو پاسخ مناسب خواهد داد. پزشک در ابتدا بر اساس در نظر گرفتن نشانه ها و عوامل متعدد، يکي از داروها را انتخاب مي کند؛ اما خانواده بايد بداند که ممکن است بيمار به آن دارو پاسخ ندهد و نياز به تعويض يا اضافه شدن داروهاي ديگر وجود داشته باشد. با توجه به اين که براي تعيين اثربخشي يا عدم اثر هر دارو، مدت چند هفته زمان لازم است، خانواده در اين مدت بايد با صبر و تحمل با پزشک همکاري کند تا بعد از آزمون داروهاي مختلف، رژيم مناسب دارويي براي فرزند آن ها مشخص شود. تحمل اين زمان که گاه چند هفته يا چند ماه طول مي کشد، سخت خواهد بود ولي نبايد والدين تحمل يا اميد خود را از دست بدهند و بهتر است احساسات و نگراني هاي خود را با پزشک در ميان بگذارند.
- زماني که بيماري به درمان پاسخ نمي دهد، ممکن است پزشک به دنبال يافتن عواملي که باعث عدم پاسخ به درمان شده اند از جمله اختلالات ديگر، ارزيابي را از ابتدا انجام دهد.
- بايد داروها تا مدت زمان تعيين شده توسط پزشک مصرف شود. هر بار که عود، اتفاق مي افتد، مدت درمان طولاني تر مي شود. خانواده بايد توجه داشته باشد که اگر در اين مدت، حال فرزند کاملاً خوب است و نشانه اي از اختلال وجود ندارد، به دليل اثر داروست و با قطع بي موقع دارو ممکن است اختلال بازگشت کند؛ بنابراين نبايد بدون اجازه ي پزشک اقدام به قطع دارو يا کم کردن مقدارآن کند. قطع ناگهاني بعضي از داروها مي تواند منجر به نشانه هاي حاد جسمي و رواني يا تشنج شود.
- هر دارويي ممکن است داراي عوارضي باشد. در علم پزشکي، زماني تجويز دارو صورت مي گيرد که عدم استفاده از آن، خطرات و عوارض بدتري براي بيمار دارد يا بدون دارو کيفيت زندگي او به خطر مي افتد. هرگز نبايد والدين با بروز عوارض دارويي، مصرف دارو در فرزند خود را قطع کنند، بلکه بايد بلافاصله با پزشک مربوطه تماس بگيرند تا پزشک بسته به نوع عارضه، روشي را براي کم کردن آن ارائه کند و گاه در صورت شديد بودن عارضه، دارو را تعويض کند.
آيا کودک و نوجوان مبتلا به اختلال دوقطبي نياز به بستري شدن دارد؟
در صورتي که به هر دليلي پزشک تشخيص دهد که درمان به صورت سرپايي مقدور نيست، بيمار بايد بستري شود. از جمله موارد بستري، زماني است که پزشک تشخيص دهد براي بررسي بيش تر نشانه ها و تشخيص و درمان صحيح تر، بيمار بايد براي مدتي تحت نظر باشد.موارد ديگر بستري از اين قرار است:
- زماني که نشانه هاي اختلال به اندازه اي شديد باشد که احتمال آسيب رسيدن به بيمار يا اطرافيان وجود داشته باشد.
- زماني که کودک يا نوجوان، افکار يا اقدام آسيب رساندن به خود يا ديگران يا رفتارهاي پرخطر غير قابل کنترل از جمله سوء مصرف مواد، خودکشي يا فرار داشته باشد.
- زماني که بيمار، درمان دارويي را نمي پذيرد و خانواده قادر به اجراي دستورات درماني نيستند.
- زماني که داروي تجويز شده از انواع داروهايي است که در اوايل مصرف آن، به مراقبت هاي پرستاري و يا آزمايشات خوني در بيمارستان نياز است.
بستري شدن کودک يا نوجوان به دليل جدايي فرزند از خانواده واقعه اي پراسترس و دردناک است، از طرفي هنوز بسياري از خانواده ها نتوانسته اند بپذيرند که اختلال روان پزشکي، يکي از اختلالات پزشکي است و بايد نوع نگرش آن ها به اين اختلالات مشابه با بيماري هاي جسمي باشد؛ به همين دليل ممکن است پذيرش يا بيان بستري بودن فرزندشان براي آن ها دردناک باشد. اما زماني که به تشخيص پزشک، بستري لازم است، عدم بستري منجر به عواقبي دردناک تر و ناخوشايندتر براي بيمار و خانواده خواهد شد که گاه غيرقابل جبران خواهد بود.
بهتر است در صورت نياز فرزند به بستري خانواده ها نگراني هاي خود را با پزشک در ميان بگذراند و پزشک دلايل بستري را براي آن ها توضيح دهد و کمک کند که فشار رواني بر خانواده کم تر شود.
کودک يا نوجوان در اکثر اختلالات پزشکي و به خصوص اختلال دوقطبي که ممکن است در آن خود را بيمار نداند، با بستري شدن مخالفت خواهد کرد و حتي ممکن است خانواده را تهديد کند يا گمان کند آن ها مي خواهند او را از خود دور کنند؛ اما والدين بايد به ذهن بسپارند که بهترين اقدام براي فرزندان، اجراي خواسته ي آن ها يا دور کردن آن ها از هر نوع رنج و ناکامي نيست. بستري، تصميمي تخصصي و پزشکي است که براي بهبود بيماري فرزند آن ها گرفته شده است و علي رغم مخالفت فرزند، والدين بايد در درمان فرزندشان با پزشک همکاري کنند. با بهبود اختلال، هم بيمار و هم خانواده سختي هاي دوران بستري را پشت سر خواهند گذاشت.
گاه خانواده ها گمان مي کنند که ممکن است ساير بيماران بستري در بخش روان پزشکي تأثيري منفي بر فرزند آن ها بگذارند. اين تفکري نادرست است. اختلال روان پزشکي، اختلالي طبي است که قابل سرايت به فرد ديگر نيست و تمامي رفتارهاي پرخطر (که نشانه هاي بيماري است نه مشکلات رفتاري و تربيتي) در بيمارستان تحت کنترل کامل قرار دارد.
اگر کودک يا نوجوان از خوردن دارو امتناع مي کند چه بايد کرد؟
در تمامي اختلالات پزشکي مصرف دارو به مدت طولاني لازم است، همکاري و کمک فرد ضروري است. دليل متفاوتي براي مقاومت در مقابل خوردن دارو وجود دارد؛ ممکن است فرد شناخت کافي از بيماري نداشته باشد؛ ممکن است در دوره ي حاد بيماري خود را بيمار نداند يا با بهبود علايم گمان کند کاملاً خوب است پس ديگر به دارو نيازي نيست؛ در اين موارد آموزش کودک و نوجوان و ارتباط با روان پزشک به برطرف شدن مقاومت در مقابل مصرف دارو کمک مي کند.گاهي خانواده و به خصوص والدين شناخت کافي از بيماري و درمان ندارند يا به دليل نگراني از اثرات دارو يا ترس از نام بيماري، در مصرف دارو ترديد مي کنند و اين ترديد آگاهانه يا ناآگاهانه از طريق آن ها به فرزند منتقل مي شود. پس در مواقع مواجهه با عدم مصرف دارو، والدين ابتدا بايد به خود رجوع کنند و مطمئن شوند که آيا خود اطمينان کامل به لزوم مصرف دارو دارند يا خير؟
گاه عوارض دارو بيمار را آزار مي دهد که با مراجعه به پزشک و به کارگيري تدابير پيشنهادي او مي توان به کاهش آن ها کمک کرد. گاه کودک يا نوجوان به دليل مصرف دارو از طرف ديگران از جمله هم کلاسي ها يا خواهرها و برادرهاي خود آزار مي بيند يا مسخره مي شود که در اين موارد ابتدا بايد حمايت کافي از کودک و نوجوان انجام شود و سپس به او مهارت قاطعيت و مقابله با آزار و تمسخر آموزش داده شود.
کودکان بزرگ تر و نوجوانان درباره ي سلامتي جسم و روان خود حساسيتي بيش از ساير سنين دارند و به طور طبيعي در اين سنين نياز به احساس سلامت، تأييد ديگران و مورد توجه بودن افزايش مي يابد. ممکن است مصرف دارو و نام بيماري به اين نياز طبيعي مربوط به سن، آسيب وارد کند. در اين مورد ارتباط مناسب و حمايت والدين، مشاوره و توجه مناسب و مکرر به توانايي هاي فرزند به عبور از اين دوره ي حساس سني کمک مي کند.
گاه کودک و نوجوان از نخوردن دارو به عنوان تهديد براي رسيدن به خواسته هاي خود استفاده مي کند که در برخورد با چنين مواردي والدين بايد آموزش مناسب فرزندپروري را از روان پزشک کودک و نوجوان طلب کنند.
والدين نبايد فراموش کنند که دروغ گفتن درباره ي نوع دارو يا دليل مصرف آن به فرزندشان، نه تنها باعث آسيب ديدن اعتماد فرزند به والدين مي شود و رابطه ي مثبت را تخريب مي کند بلکه آگاهي و مسئوليت پذيري را - که شرط اساسي در شناخت و درمان اين اختلال مزمن است - از او دريغ مي کند.
آيا داروهايي که براي اختلال دوقطبي استفاده مي شود اعتيادآور است؟
برخي از افراد گمان مي کنند که نياز به مصرف طولاني دارو و بازگشت بعضي اختلالات به دنبال قطع دارو به معناي اعتياد به داروست،اين تفکر، نادرست است. اختلالات مزمن نياز به درمان طولاني مدت دارند و ماهيت آن ها به گونه اي است که ممکن است بدون دارو برگشت کنند.
اعتياد به معناي وابستگي جسمي و رواني به موادي است که کيفيت طبيعي زندگي فرد و روابط بين فردي، شغلي يا تحصيلي او را مختل مي کند؛ آثار خوشايند ناشي از مصرف آن ها به تدريج کاهش مي يابد و فرد ناچار مي شود براي رسيدن به اثر اوليه، مقدار بيش تري از ماده را مصرف کند و کنار گذاشتن آن ها، بدن و ذهن فرد را دچار مشکل مي کند. در حالي که داروهاي روان پزشکي - از جمله داروهايي که در درمان اختلال دوقطبي استفاده مي شود و نه تنها زندگي طبيعي فرد را به خطر نمي اندازد بلکه سلامت را به او باز مي گرداند. همان گونه که ممکن است با قطع ناگهاني داروهاي ضد فشارخون، بيماري فشارخون بالا و عوارض ناشي از آن بازگشت کند، با قطع ناگهاني داروهاي اختلال دوقطبي نيز ممکن است برگشت اين بيماري مزمن زودتر اتفاق بيفتد، اما اين به معناي اعتياد به داروهاي ضد فشارخون يا داروهاي درمان اختلال دوقطبي نيست.
در اختلالات روان پزشکي مانند ساير اختلالات طبي از جمله فشارخون، صرع و بسياري بيماري هاي ديگر، قطع ناگهاني بعضي از داروها که به مدت طولاني مصرف شده است جايز نيست و لازم است دارو به صورت تدريجي قطع شود؛ زيرا قطع ناگهاني علاوه بر افزايش احتمال عود بيماري ممکن است منجر به بروز عوارضي شود که تحمل آن ها براي بيمار دشوار باشد. اين مسئله به معناي اعتياد نيست و قطع تدريجي از بروز اين عوارض جلوگيري خواهد کرد.
البته گروهي از داروهاي مورد استفاده در روان پزشکي به نام خانواده ي بنزوديازپين - از جمله لورازپام، ديازپام، کلونازپام، آلپرازولام و ... - در صورت مصرف مداوم و طولاني مدت، مي تواند وابستگي ايجاد کند. اين خانواده ي دارويي تنها به صورت کوتاه مدت يا منقطع و در کنار ساير داروها استفاده مي شود و معمولاً استفاده ي طولاني مدت از آن ها جزء درمان هاي رايج اختلالات روان پزشکي نيست.
درمان هاي غيردارويي چه کمکي به بهبود حال بيمار مي کند؟
در دوره ي حاد اختلال دوقطبي درمان دارويي درمان اصلي است. هم زمان با مصرف دارو و کنترل نسبي علايم مي توان از انواع روان درماني به عنوان درمان هاي کمکي استفاده کرد. درمان هاي غيردارويي مؤثر در اختلال دوقطبي تنها بايد در کنار مصرف دارو به کار برده شود و نمي توان آن ها را جايگزين مصرف دارو کرد.بعضي از اين درمان هاي کمک کننده در کنار دارو عبارت است از:
- درمان آموزش رواني براي شناخت کامل بيماري، درمان حمايتي، روش هاي مقابله با استرس، درمان شناختي - رفتاري، درمان هاي بين فردي و فاميلي، هم چنين درمان هاي گروهي و روش هاي افزايش مهارت هاي زندگي و بهداشت روان.
بر اساس مشکلاتي که ممکن است هر فرد يا خانواده با آن ها روبه رو باشد يک يا چند نوع از درمان هاي فوق در نظر گرفته مي شود. درمان آموزش رواني براي تمام بيماران و خانواده ها ضروري است.
- روان درماني در کاهش اثر استرس هاي رواني- اجتماعي، تنظيم هيجانات، جلوگيري از عود، بهبود عملکرد فردي- اجتماعي و تحصيلي در بين حمله هاي بيماري و هم چنين در مصرف منظم دارو مؤثر است.
- بهداشت خلقي در کنترل اختلال و جلوگيري از عود تأثيرگذار است. منظور از بهداشت خُلقي، عادت کردن به الگوهاي ثابت در طول روز است که به تثبيت روحيه ي فرد کمک مي کنند از جمه: ساعات منظمِ کار، تغذيه، تفريح، خواب و ساختاردادن به سطوح فعاليتي به طور منظم.
- حفظ تغذيه ي مناسب به ثبات خلق کمک مي کند. ممکن است پزشک براي کاهش عوارض داروها، عادات غذايي خاصي از جمله مصرف به اندازه مايعات و نمک يا مصرف کم تر کربوهيدرات را براي جلوگيري از چاقي توصيه کند، اما اثر مستقيم موادغذايي بر اين اختلال هنوز شناخته شده نيست.
درمان آموزش رواني در اختلال دوقطبي به چه منظور انجام مي شود؟
همه ي روان پزشکان موظف هستند در جلسات ملاقات با بيمار و خانواده، درمان آموزش رواني را ارائه کنند. اين آموزش گاه به صورت گروهي براي خانواده هاي داراي فرزند مبتلا به اختلال دوقطبي انجام مي شود. درمان هاي آموزش رواني در اختلال دوقطبي به اين منظور انجام مي شود که بيمار و خانواده بتوانند به درک و شناخت کاملي از بيماري برسند، آن را بپذيرند و مراقب احتمال بازگشت آن باشند؛ در برنامه ريزي درماني، مصرف دارو و کنترل نشانه ها مشارکت داشته باشند؛ شخصيت بيمار را از بيماريش جدا کنند و بتوانند به بيماري به چشم دشمني بنگرند که به سلامت بيمار حمله کرده و براي از بين بردن آن به بيمار ياري رسانند؛ بياموزند که چه طور با موقعيت هاي استرس زاي محيطي کنار بيايند و از عوامل مؤثر در بازگشت بيماري جلوگيري کنند و چگونه پس از هر دوره ي بيماري به روابط سالم و لذت بخش با يک ديگر بازگردند.اگر اختلال دوقطبي درمان نشود چه خواهد شد؟
چون بيماري عودکننده است، بدون درمان به تدريج بيش تر و شديدتر عود خواهد کرد و ممکن است زماني برسد که بيمار در تمامي سال هاي زندگي از وجود علايم بيماري رنج ببرد.کودکان و نوجوانان درحال رشد و نمو هستند و اختلال کنترل نشده مانعي براي رشد و نمو کامل حوزه هاي مختلف تحصيلي، فردي و اجتماعي خواهد شد. رفتارهاي بيمار که علايمي از بيماري است ممکن است باعث فرار يا منجر به بروز حوادثي از جمله تصادف، خودکشي يا مصرف مواد شود يا حتي رفتارهاي بيمار، او را در معرض درگيري با قانون و زندان قرار دهد. ممکن است رشد شخصيت کودک يا نوجوان در اثر بيماري کنترل نشده مختل شود و مشکلات شخصيتي پديدار شود. در نهايت ممکن است اختلال کنترل نشده به مدت طولاني، ديگر به داروها پاسخ مناسبي ندهد.
چه عواملي باعث بازگشت يا عود اختلال دوقطبي در کودک و نوجوان مي شود؟
مهم ترين عامل در جلوگيري از عود اختلال، مصرف ميزان کافي و منظم دارو زير نظر متخصص است. قطع ناگهاني دارو يا عدم مصرف آن به مدت کافي مي تواند باعث عود شود. گاه کودک يا نوجوان يا حتي خانواده با عدم مصرف منظم دارو ظرف چند روز و عدم عود، گمان مي کنند قطع مصرف باعث عود نمي شود، در حالي که بايد در نظر داشت که ممکن است عود اختلال چند ماه حتي چند سال بعد اتفاق بيفتد.هر گونه استرس و فشار ناگهاني مي تواند سيستم هاي کنترل کننده ي خلقي مغز را به هم بريزد و باعث عود اختلال شود. روابط نامتناسب خانوادگي بيش از هر استرس ديگري باعث عود اختلال دوقطبي مي شود. در خانواده هايي که پرخاشگري و جنگ و جدال فراواني وجود دارد، افراد خانواده به طور مداوم از يک ديگر انتقاد ناسالم مي کنند و به سرزنش يک ديگر مي پردازند، احترام و روابط مثبت وجود ندارد، پدر و مادر به طور مداوم در حال کشمکش و جنگ هستند به خصوص اگر کودک و نوجوان هم در کشمکش هاي والدين وارد شوند، بازگشت نشانه هاي اختلال زودتر و شديد تر اتفاق مي افتد.
بي خوابي يکي ديگر از عوامل بر هم زننده ي تنظيم مغز است موقعيت هايي که باعث بي خوابي مي شود ممکن است باعث برگشت علايم اختلال شود؛ از طرفي بي خوابي با تغيير برجسته در ساعات خواب و بيداري، خود مي تواند علامت شروع دوباره ي اختلال باشد.
نقش والدين در درمان کودک و نوجوان مبتلا به اختلال دوقطبي چيست؟
مانند هر بيماري مزمن ديگري از جمله ديابت يا آسم، خانواده ي بيمار مبتلا به اختلال دوقطبي بايد به طور مستمر با پزشک در ارتباط باشند و به عنوان عضوي از تيم درماني عمل کنند. کودکان نمي دانند که چگونه بايد براي درمان مشکلات شان به پزشک مراجعه کنند و ممکن است نوجوانان نگرش مثبتي به مراجعات روان پزشکي نداشته باشند؛ به همين دليل نقش والدين در ارجاع آن ها براي درمان بسيار برجسته مي شود. در صورتي که والدين به اندازه کافي درباره ي اختلال، اطلاعات نداشته باشند و لزوم درمان را ندانند باعث عدم مراجعات مکرر فرزندشان به پزشک خواهند شد و زمان حياتي براي شروع يا ادامه ي مناسب درمان از دست خواهد رفت؛ بنابراين والدين بايد تا جايي که مي توانند راجع به اختلال دوقطبي بياموزند و از روان پزشکان کودک و نوجوان، روان پزشک بزرگ سالان يا روان شناسان آشنا با اين اختلال و حتي از والدين ساير بيماران در اين زمينه کمک بگيرند.والدين بايد فرزند را در مصرف منظم داروها ياري دهند؛ کودکان و نوجوانان از خوردن دارو گريزانند، رابطه ي مثبت و گرم خانواده کمک مي کند تا سختي مصرف طولاني مدت دارو براي آن ها آسان شود. گاه ممکن است به دليل تمرکز کم يا عدم تمايل به مصرف دارو، فرزند آن ها وعده هاي دارويي را فراموش کند. وظيفه ي والدين اين است که بدون سرزنش و با درک موقعيت مشکل فرزندشان به او کمک کنند تا يادآورهايي را براي مصرف به مو قع دارو تهيه کند، به عنوان مثال کاغذي را براي يادآوري وعده ي دارويي در جايي مناسب مانند کنار آينه، جامسواکي يا روي در يخچال نصب کند. درباره ي نوجوانان نبايد کمک به مصرف دارو مانع استقلال آن ها شود. براي رسيدن به اين هدف بهتر است پس از پايان دوره ي حاد بيماري تا جايي که ممکن است وظيفه ي مصرف دارو به عهده ي نوجوان گذاشته شود و والدين تنها نقش نظارت کننده داشته باشند و از طريق ملاقات هاي منظم نوجوان با روان پزشک مورد اعتماد او، نگرش مثبت نوجوان به لزوم مصرف دارو به طور مکرر بررسي و تحکيم شود.
با شناخت علايم اختلال، بيمار و اعضاي خانواده بهتر مي توانند برگشت بيماري را در مراحل اوليه تشخيص دهند و نشانه ها را از رفتارهاي تخريبي مربوط به ساير اختلالات يا رفتارهاي متناسب با سن جدا کنند. به اين منظور والدين به جز مطالعه ي کافي، بايد در گروه هاي حمايتي شرکت کنند و براي شناخت کامل تر بيماري جلسات منظمي با روان پزشک خود داشته باشند.
با توجه به اين که يکي از عوامل عود اختلال، جوّ پراسترس خانواده است، والدين بايد در جلسات کاهش و مقابله با استرس را بياموزند. تسهيل ارتباطات صحيح در خانواده يکي از مهم ترين راه هاي کاهش عود بيماري است.
ممکن است روش فرزندپروري والدين نياز به تغيير داشته باشد.
والدين مي آموزند که ضمن رعايت باثبات اصول فرزندپروري، در دوره ي حاد بيماري از فرزند انتظارات کم تر و واقع بينانه اي داشته باشند و در زماني که اختلال با دارو کنترل شده است انتظارات و مسئوليت هاي درخواستي آن ها از فرزند بيش تر شود. مهم است که فراموش نکنيم در زمان سلامت در ازاي مسئوليت هاي بيش تري که از فرزند خود انتظار داريم، حقوق و پاداش بيش تري براي او در نظر بگيريم تا فرزندمان براي رشد سلامت خود و رسيدگي به مسئوليت هايش انگيزه ي بيش تري داشته باشد.
اعضاي خانواده بايد براي ايجاد اين نگرش و فرهنگ که بيماري جزئي از هويت فرد بلکه از او جداست، بکوشند. همان طور که يک فرد سرماخورده بر اساس بيماري سرماخوردگي و تعداد عطسه و سرفه اش قضاوت نمي شود يا در زندگي روزمره و برخورد با فرد مبتلا به آسم تعداد حملات تنفسي و شدت بيماريش به عنوان جزئي از هويت او در نظر گرفته نمي شود، اختلال طبي دوقطبي نيز جزئي از شخصيت فرد نيست و هويت او بايد از نشانه هاي بيماري که بر نوع رفتار او اثر دارد جدا شود.
ابتلا به يک اختلال مزمن، حتي زماني که کاملاً کنترل شده است، به دليل نياز به توجه مداوم براي جلوگيري از عود ممکن است فشار زيادي به بيمار و خانواده وارد کند؛ بنابراين بيمار و والدين بايد از خود مراقبت کنند، به اندازه ي کافي برنامه هاي تفريحي داشته باشند، ورزش کنند و اوقاتي را تنها به خود اختصاص دهند. والدين بايد زماي هايي بدون فرزندان به تفريحات و آسايش هاي خاص خود بپردازند، مثبت بينديشند، تماس با دوستان و افراد حمايت گر را حفظ کنند، به تغذيه و خواب خود اهميت بدهند و در صورتي که در محيطي پراسترس زندگي مي کنند يا احساس سلامت رواني و نشاط کافي ندارند جهت کمک به بهبود کيفيت زندگي با روان پزشک خود مشورت کنند و در صورت نياز دارو مصرف کنند.
خانواده در زمان بروز دوره ي حاد اختلال دوقطبي در فرزند خود چه وظايفي بر عهده دارند؟
در اين مرحله، کمک گرفتن خانواده از تيم درماني پزشکي در اولويت است. ممکن است بيمار در دوره ي حاد، خود را کاملاً سالم بداند و از مصرف دارو و مراجعه به پزشک امتناع کند. خانواده بايد او را حمايت کنند و در جلب نظر او براي مراجعه به پزشک بکوشند. در اين دوره، علايم بيماري مي تواند به صورت رفتارهايي باشد که عواقب ناگواري براي بيمار و خانواده به جا بگذارد؛ در صورتي که علايم خطرساز براي بيمار يا خانواده وجود دارد يا به هيچ عنوان موفق به ارجاع او به پزشک نمي شوند، لازم است از خدمات اورژانس براي انتقال بيمار به مطب پزشک يا بيمارستان کمک گرفته شود.والدين بايد نظارت خود را بر بيمار افزايش دهند؛ او را به خاطر رفتارهاي ناشايست سرزنش، تهديد يا تنبيه نکنند؛ با او درباره ي عقايد غيرعادي يا خودبزرگ بينانه اش بحث نکنند؛ او را مسخره نکنند و به تمامي اين حالات به عنوان علايمي از بيماري بنگرند و همان که با علايم تب، سردرد يا ساير علايم جسماني برخورد مي کنند، به سرعت به پزشک مراجعه کنند و درمان اين علايم خلقي، رفتاري يا فکري را به پزشک بسپارند.
در زمان فروکش کردن علايم حاد بيماري، خانواده چه وظايفي دارند؟
مهم ترين وظيفه، کمک به بيمار در مصرف مداوم داروها و ارتباط منظم با پزشک است. خانواده بايد در برگشت تدريجي مسئوليت هاي بيمار به او کمک کنند و ناگهان فشار کاري، تحصيلي يا ارتباط شديدي به بيمار وارد نکنند. در عين حال هر چه فاصله ي زماني از کنترل کامل علايم بيشتر مي شود، به تدريج فرد را حمايت کنند تا به مسئوليت هاي روزمره ي خو برگردد.خانواده موظفند علايم منجر به عود بيماري را بشناسند و از آن ها دوري کنند. جوّ خانواده بايد به دور از انتقاد و سرزنش باشد، اجراي قوانين در خانه بايد با پاداش و تشويق و عدم اجرا با جريمه هاي از پيش تعيين شده و متناسب همراه باشد تا در اين زمينه از بحث و تهديد و غرزدن و آشفته شدن جو خانواده جلوگيري شود. در صورتي که ايجاد چنين محيطي مشکل است بايد براي چگونگي قانون گذاري، کنترل خشم، ارتباط مثبت و ايجاد جو گرم و صميمانه همراه با انجام مسئوليت ها از روان شناسان يا روان پزشکاني که در زمينه ي آموزش اين مهارت ها کار مي کنند کمک گرفته شود.
والدين بايد در انجام مسئوليت هاي مربوط به بيماري از جمله تهيه ي دارو، مراجعه به پزشک و اجراي دستورات پزشک در کنار يک ديگر باشند و مسئوليت هاي محوله در اين زمينه را بين خود تقسيم کنند.
خانواده نبايد فراموش کند که بيماري جزئي از وجود يا شخصيت فرزند نيست بلکه چيزي است که به او اضافه شده است. افراد خانواده اجازه ندارند به خاطر بيماري، فرد را سرزنش کنند. از طرفي زماني که اختلال تحت کنترل است نبايد به بهانه ي وجود بيماري، فرد را از تمام مسئوليت هايش معاف کنند بلکه بايد به سلامت او اهميت بدهند، توانايي هاي او را پررنگ کنند و در استفاده از توانايي ها و پذيرش مسئوليت او را ياري دهند.
چه در زمان بيماري و چه در زمان سلامت، والدين نبايد تمام خواسته هاي فرزند خود را برآورده کنند. آن چه بايد در برخورد با خواسته هاي فرزند در زمان سلامت از روش هاي سالم مذاکره، قانون گذاري و پاداش و جريمه هاي متناسب استفاده کنند و در دوره ي بيماري، زماني که خواسته هاي او را برآورده نمي کنند به بحث يا سرزنش يا توضيح براي قانع کردن او نپردازند.
آيا لازم است کودک يا نوجوان در کنترل اختلال خود نقش يا مسئوليتي داشته باشد؟
در دوره ي حاد اختلال که فرد از علايم بيماري رنج مي برد، بيش ترين مسئوليت درمان به عهده ي والدين، مراقبين و تيم پزشکي است. اعضاي تيم پزشکي در همين زمان به تدريج کودک و نوجوان را با علايم اختلال آشنا مي کنند و لزوم مصرف دارو را براي او شرح مي دهند. اما در اين دوره کنترل مصرف دارو يا تصميم گيري براي درمان سرپايي يا بستري نبايد به عهده ي بيمار گذاشته شود. با گذر از دوره ي حاد بيماري به تدريج بايد به کودک و نوجوان کمک شود تا به شناخت کامل و درستي از بيماري خود دست يابد و مهارت هاي کمک کننده به جلوگيري از عود اختلال را بياموزد. به تدريج مي توان مسئوليت بيماري و مصرف داروها را به کودکان بزرگ تر يا نوجوانان منتقل کرد تا به استقلال آن ها احترام گذاشته شود. هر چه کودک بزرگ تر مي شود، به آموزش بيش تري درباره ي بيماري نياز دارد تا در پي آن مديريت کنترل بيماري خود را بياموزد. اما همواره بايد نظارت يکي از مراقبين در اين زمينه وجود داشته باشد. والدين همان گونه که در برنامه ريزي تحصيلي يا ساير مسئوليت هاي فرزند، مشاور او هستند و به عنوان ناظر بر اجراي برنامه نيز عمل مي کنند، مصرف دارو و مراجعه به پزشک را نيز مي توانند به يکي از برنامه هاي فرزند خود تبديل کنند و نقش نظارت کننده بر اجرا يا عدم اجراي برنامه را بر عهده بگيرند. آن ها بايد مراقبت دقيقي بر اين که فرزند، برنامه ي درماني را که به طور کامل پيگيري مي کند داشته باشند و در اين صورت او را تشويق کنند و در صورت مشکل در اجراي آن به سرعت به او ياري رسانند.منبع مقاله:
خادمي، مژگان، (1389) اختلال دوقطبي در کودکان و نوجوانان، تهران: نشر قطره، چاپ اول.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}